عروس برتر

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

آیا تفاهم اخلاقی که در ابتدای رابطه متوجه آن می‌شوید یک ازدواج بادوام و موفق را تضمین می‌کند؟ با آمار پنجاه-پنجاه ازدواج‌ها که نیمی از آنها موفق شده و نیمی دیگر به طلاق منجر می‌شود، قابل درک است که خیلی افراد دوست داشته باشند بدانند که ارتباط آنها به کدامیک از این دو راه منجر خواهد شد. اگر ازدواج دومتان باشد، احتمال موفق شدن حتی پایین‌تر هم می‌آید.
البته یک خبر خوب برای زوج‌ها داریم، حتی برای زوج‌هایی که برای بار دوم است که ازدواج کرده‌اند. خبر این است که نتیجه ازدواجی که با عشق و تفاهم متقابل شروع می‌شود، تقریباً قابل‌پیش‌بینی است. و مهمتر اینکه، موفقیت ازدواج به عواملی بستگی دارد که کنترل آن در دست خودتان است.
بیشتر زوج‌ها ازدواجشان را با احساسی بسیار خوب شروع می‌کنند. در یک تحقیق جدید که توسط جاستین لاونر و توماس برادبری انجام گرفت، بر روی عوامل خطرزایی کار شد که بتواند در ابتدای ازدواج‌ها موفقیت رابطه را تعیین کند. اینکه چه روابطی به ازدواج‌هایی موفق و بادوام منجر می‌شوند و کدام به مرور زمان به دلیل عصبانیت، خیانت یا عوامل تخریب‌کننده دیگر، نابود می‌شوند.
لاونرو برادبری ۱۳۶ زوج را به مدت ۱۰ سال پیگیری کردند. در چهار سال ابتدای ازدواج، همه زوج‌ها سطح بالایی از رضایت از ازدواجشان را گزارش دادند.
بعد از گذشت ۱۰ سال، بعضی از زوج‌ها طلاق گرفتند. لاونر و برادبری به اطلاعاتی که از زوج‌ها در ابتدای ازدواجشان جمع‌آوری کرده بودند رجوع کردند تا ببینند آیا زوج‌هایی که طلاق گرفته‌اند از همان روزهای اول با هم تفاوت داشته‌اند یا خیر.
آنها متوجه شدند که برای هر دو دسته زوج‌های موفق و طلاق‌گرفته، هر دو طرف میزان یکسانی از رضایت را از رابطه‌شان گزارش کرده بودند، حتی در چهار سال ابتدای ازدواج.
آنچه تفاوت داشت این بود که زوج‌هایی که بعداً طلاق گرفتند، حتی در سال اول ازدواجشان، تمایل بیشتری به ابراز احساسات منفی مثل عصبانیت داشته‌اند و از روش‌های ارتباطی انتقاد و متهم کردن همدیگر استفاده می‌کرده‌اند. این یعنی مهارت‌های همکاری آنها برای حفظ رابطه بی‌ثبات بوده است. آنها خیلی زود وارد مشاجره و دعوا با هم شده و در زمان بروز اختلافاتشان، خیلی زود از هم ناامید می‌شده‌اند.
وقتی زن دوست دارد یک کار انجام دهد و مرد دوست دارد کار دیگری، همیشه بین زوج‌ها اختلاف خواهد افتاد. همه زو‌ج‌ها زمان‌هایی دچار اختلاف عقیده و نظر، ناامیدی و ناراحتی می‌شوند. تفاوت در حرف‌هایی است که زوج‌ها در چنین زمان‌هایی می‌زنند و کارهایی که می‌کنند. آیا از مهارت‌های ارتباطی خود برای حفظ همکاری استفاده می‌کنند تا بتوانند درمورد آن مشکل با هم حرف بزنند و به یک راه‌حل منطقی و دوطرفه برسند؟ یا اینکه عصبانی می‌شوند و با خشونت و تهدید با هم صحبت می‌کنند؟ یا شاید هم به کل از حرف زدن با هم فرار می‌کنند و در آخر روز به روز از هم دورتر می‌شوند و خیانت بین آنها پیش می‌آید؟
خوشبختانه همکاری مهارتی اکتسابی و قابل‌یادگیری است. زوج‌هایی که این مهارت‌ها را برای حفظ روابط متقابل و تعاملی یاد می‌گیرند، احتمال پابرجا ماندن ازدواجشان بسیار بیشتر است، درست مثل راننده‌هایی که قوانین و مهارت‌های رانندگی ایمن را یاد می‌گیرند و دچار تصادفات رانندگی کمتری می‌شوند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۱۵
سحر روزبهانی

انتخاب همسر مرحله حساسی در زندگی هر کدام از ما است. این که بفهمید یک نفر مناسب شما است یا نه، نیاز به تحقیق و مشاوره و بررسی زیادی دارد. شما نیاز دارید قبل از هر چیز خود را بشناسید و پس از آن طرف مقابل را بشناسید و دریابید چقدر به هم شبیه هستید.

شباهت یا تفاوت؟
این دقیقا مهم ترین مساله ای است که باید در انتخاب همسر در نظر داشته باشید. اگرچه تفاوت ها در ابتدای امر برای هر دو شما جذاب است اما آنچه باعث می شود شما در کنار هم بمانید، شباهت هایی است که به هم دارید. هر چه شباهت شما بیشتر باشد زندگی با دوام تری خواهید داشت. برای یک زندگی طولانی مدت به اندازه باقیمانده عمرتان، شما نیاز به شباهت ها دارید. وگرنه اگر فکر می کنید تا 20 سال دیگر حوصله تفاوت های همدیگر و سر و کله زدن به خاطر این تفاوت ها را دارید سخت در اشتباهید. 20 سال که هیچ. مطمئن باشید تا دو سال بعد، همه چیز برایتان عادی می شود و آن وقت تفاوت ها بیشتر توی چشم تان می آیند.

چطور تحقیق کنیم؟

برای شناخت طرف مقابل و فهمیدن میزان تناسب ها و تفاوت هایتان دو راه دارید.
1 – شناخت مستقیم :
چندین ساعت یا جندین جلسه با گفت گوی رو در رو می توانید درباره همه رفتارها، عادات, و اعتقادات طرف اطلاعات کسب کنید. با هم بیرون بروید، با خانواده یکدیگر صحبت کنید و به این ترتیب همدیگر را محک بزنید.

2 – شناخت غیر مستقیم :
نشانی و شماره تلفن چند تن از دوستان و آشنایان طرف را از خود او بگیرید. با آنها صحبت کنید و درباره رفتار اجتماعی، خانوادگی و خصوصیات مثبت و منفی شان بپرسید.

نگاهی به گذشته افراد
یکی دیگر از معیارهای که باید در ازدواج در نظر گرفت گذشته افراد است. یعنی باید مشابهت های بین شما با گذشته فردی که می خواهید با او ازدواج کنید داشته باشد. بسیاری از مردم می گویند که همسرم مرا درک نمی کند، درک زمانی صورت می گیرد که سرنوشت مشابهی داشته باشیم. مثلا بعضی ها در گذشته مورد محبت و دوستی قرار گرفته اند ولی بعضی ها اصلا مورد توجه نبوده. اگر این دو نفر ازدواج کنند چه اتفاقی می افتد؟ کسی که محبت ندیده تشنه محبت است و هیچ وقت سیراب نمی شود برعکس، کسی که همه چیز برایش مهیا بوده سیراب است و هیچ چیز چشمش را نمی گیرد پس بهترین حالت تعادل است.

شناخت خانواده ها
من خودش را انتخاب کرده ام، قرار نیست با خانواده اش زندگی کنم، او با خانواده اش فرق دارد… این ها جملاتی است که عاشق پیشه ها زیاد می گویند. بسیاری از دختر و پسرها فکر می کنند فکر می کنند که پدر و مادر خود یا همسرشان نقش مهمی در آینده شان نخواهد داشت، اما باید بدانند تا وقتی پدر و مادر زنده هستند، در زندگی مشترک آن ها موثر خواهد بود. و حتی زندگی مشترک می تواند سالیانی چند، از مرگ پدرها و مادرها متأثر باشد. همسر شما، حاصل تربیت همین پدر و مادر است و چه بخواهید و چه نه، چه مشخص باشد و چه نه، از سبک رفتاری و تربیتی آنها تاثیر گرفته. حتی اگر در ظاهر با آنها بسیار متفاوت باشد، اما شالوده شخصیتش توسط خانواده گذاشته شده. پس دقت در خانواده او می تواند به معنی کسب شناخت درباره روحیات همسر آینده تان باشد.

اهمیت مشاوره قبل از ازدواج
امروزه شمار روز افزون موارد طلاق موجب شده است تنا صاحب نظران به فکر پیدا کردن راه حل هایی باشند. زمینه های یک ازدواج موفق را فراهم سازند و مانع از افزایش طلاق شوند مشاوره قبل از ازدواج ابتدا در زمینه ی مسائل پزشکی و ژنتیکی و بعد در زمینه ها ی مسائل شخصی، روانی و روابط اجتماعی کاربرد دارد بعضی از کارکرد های مشاوره قبل از ازدواج عبارتند از :

  1. بررسی ملاکهای ازدواج سالم در مشاوره ی قبل از ازدواج
  2. بررسی آمادگی طرفین برای ازدواج
  3. ررسی تطابق و تناسب شخصیتی طرفین برای ازدواج

استخاره
بعضی از افراد برای تشخیص صلاح از فساد از استخاره استفاده می کنند. و چون حدود صحیح آن را نمی دانند به شیوه ی نادرست دست می زنند انسان موظف است در حل مسائل از نیروی عقل و تجربه ی دیگران بهره بجوید و چنانچه، با وجود به کارگیری مراحل یاد شده ابهام برطرف نشد می تواند با توسل قبلی به خداوند متعال برای رفع سرگشتگی استخاره کنند.

توکل به خدا
پشتوانه همه ی این مسائل گفته شده، توکل به خدای متعال و قادر مطلق است. در صورتی که نقاط مشترک، زیاد و نتایج تحقیقات انجام شده مثبت بود، با توکل بر خدا می توان ازدواج کرد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۹
سحر روزبهانی

ازدواج اگر در چهارچوب درستی نباشد، به جای اینکه آرامش‌دهنده باشد آرامش را برهم می‌زند و یا به جای اینکه با کسی رابطه صمیمانه‌ای پیدا کنیم، ممکن است همیشه با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم. بنابراین، باید در زمان انتخاب همسر چند تناسب کلیدی را در نظر بگیرید که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آنها، ازدواجتان با خطر از بین رفتن رو به رو می شود.

تناسب خانوادگی
شما در بستر خانواده تان شکل می‌گیرید. چهارچوب هر خانواده هم با خانواده دیگر فرق می‌کند؛ یعنی هر خانواده بسته به زمینه فرهنگی و تربیتی‌ای که دارد در فرد تأثیر متفاوتی می‌گذارد. تا جایی که جان واتسون- پدر روان‌شناسی- می‌گوید: پنجاه نوزاد به من بدهید و بگویید چه شخصیت‌هایی لازم دارید؛ دانشمند، پلیس، قاضی، دزد و… چه می‌خواهید؟! من مطابق سفارش شما بیست سال بعد این افراد را تحویل می‌دهم. در واقع او می‌خواهد بگوید که تربیت، نقش بسیار پررنگ‌تری از زمینه‌های دیگر مثل ژنتیک دارد.
اما با وجود نقش مهمی که خانواده در شکل‌گیری شخصیت فرد ایفا می‌کند، این مسئله در ازدواج های امروزی خیلی وقت ها با فرضیه «من قرار است با خودش زندگی کنم، نه خانواده اش!» نادیده گرفته می‌شود. گاهی حتی دختر و پسر، همدیگر را خارج از بسته خانوادگی می‌بینند. مثلا در دانشگاه با هم آشنا می‌شوند، در حالی که نمی‌دانند طرف مقابلشان محصول چه خانواده‌ای است!
اما وقتی کسی می‌گوید که ما از نظر خانوادگی به‌هم می‌خوریم، آیا به طور خاص، بستر فرهنگی و شیوه‌های تربیتی رایج در خانواده را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده‌است؟ گاهی دو نفر با هم ازدواج می‌کنند و از نظر فرهنگی و خانوادگی به هم شبیه هستند، اما شیوه‌های تربیتی آنها متفاوت است!
مثلا در خانواده پسر، زن جایگاه و ارزشی ندارد. مادر پسر،سی سال است که زندگی کرده ولی هیچ‌چیز متعلق به او نیست و وظیفه‌ای جز بچه داری و پخت و پز و رُفت و روب نداشته است. پسری که نگاهش به زن این‌گونه شکل گرفته اگر با دختری ازدواج ‌کند که در ساختار خانواده‌اش مادر محور بوده و تعیین تکلیف می‌کرده است در زندگی به مشکل برمی خورند. پس این دو، تناسب خانوادگی ندارند هرچند از نظر سطح تحصیلات و وضعیت مالی شبیه و در یک طبقه باشند.
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچ‌کس نمی‌آیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج می‌کنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمی‌کند مگر براساس شناخت. به‌عنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج می‌کند و می‌گوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد.

تناسب فرهنگی
فرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف می‌کند. فرهنگ به ما می‌گوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟‌ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگ‌ها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق می‌کند. به‌عنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذری‌ها بسیار متفاوت‌تر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالی‌هاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار می‌شویم این فرهنگ ماست که می‌گوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و… هیچ‌کاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصله‌های فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر 2 نفر همه خصوصیات‌شان با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونه‌ای هم‌فرهنگ می‌شوند.

تناسب اعتقادی
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچ‌کس نمی‌آیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج می‌کنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمی‌کند مگر براساس شناخت. به‌عنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج می‌کند و می‌گوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد. حجابی که به خاطر پسر می‌آید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچک‌ترین اختلافی پیش آید، برداشته می‌شود. عمل به دستورات دینی بدون پشتوانه اعتقاد فردی تقریبا غیرممکن است. اگر فردی بی‌اعتقاد است، باید ابتدا با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.

تناسب اقتصادی- اجتماعی
طبقه اقتصادی- اجتماعی، یک نوع نگرش به زندگی ایجاد می‌کند. وقتی دونفر از لحاظ طبقه اقتصادی- اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهی آدم‌هایی متعلق به طبقه اقتصادی- اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیت‌های اقتصادی- اجتماعی به این طبقه می‌رسند و صاحب خانه، ماشین و… می‌شوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها می‌گویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع می‌کند.
طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسان‌ها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی می‌دهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار می‌شوند.

تناسب شخصیتی
هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر دو نفر که ازدواج می‌کنند، تفاوت‌های شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی می‌شوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برون‌گراست و راحت ابراز احساسات و عواطف می‌کند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج می‌کند که انسانی درون‌گراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است.
این دو در طولانی‌مدت دچار مشکل می‌شوند؛با هم هستند ولی احساس تنهایی می‌کنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر می‌شوند ولی به تدریج از هم فاصله می‌گیرند چون با هم تناسب ندارند و نمی‌توانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.

تناسب تحصیلی
این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا می‌تواند باشد)، جزء مسائلی است که می‌گوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه می‌توانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمی‌آید.
اگر دختر فوق‌لیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد ولی اصولا بهتر است که هر دو هم‌سطح باشند. گاهی دو نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا می‌شوند و ازدواج می‌کنند. پسر دکترا می‌گیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کم‌کم از هم فاصله می‌گیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت می‌شود. این تغییر در جایگاه ها می تواند زنگ خطری برای زندگی آنها باشد!

رضایت والدین
این جا دیگر بحثی از تناسب های شما و همسرتان نیست و ماجرا مربوط به تناسب عروس و داماد با خانواده ها می شود! از آنجا که عدم رضایت والدین تا سال‌های بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که می‌خواهند ازدواج کنند، حتما خانواده‌هایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد. باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث می‌شود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاش‌ها راضی نشدند، بهتر است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکرکنند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۸
سحر روزبهانی

در زمان ازدواج گاهی دچار اشتباهاتی می شویم که روحمان هم از آنها خبر ندارد! اگر شما هم درباره ازدواجتان این طور فکر می کنید هر چه زودتر یک تجدید نظر اساسی درباره دیدگاه هایتان داشته باشید.

تصورات غلط و افراطی
انتخاب همسر دست ما نیست، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد.
معیارگذاری برای انتخاب همسر باعث وسواسی شدن من می شود؛ بهتر است در ازدواج فقط به قلب خود نگاه کنم.
مشاوره و مطالعه، همگی دکان و محل درآمد است. در ازدواج فقط دل مهم است و عشقی که به وجود می اید. اگر بساز و صبور باشی، ایرادات همسرت برطرف خواهد شد.
در هنگام انتخاب باید دقیقاً به معیارها توجّه کنم و عاقلانه تصمیم بگیرم. نباید نگران دلم باشم، همیشه گفته اند عشق بعد از ازدواج خود به خود به وجود می آید.
تنها مشاور و معرّف برای انسان، عقل و احساس خود انسان است.

چه کسی می تواند بهتر از من شرایط من را درک کند؟
استخاره، مشورت با خداست و بسیار بهتر از عقل ناقص و علم و تجربه ی محدود مشاور کارآیی دارد.
من در ازدواج یک مشاور و معرّف خوب دارم؛ ریش و قیچی را دست او داده ام.
این دختر و پسر از کودکی قسمت هم بوده اند.
این دختر فرزند فلان عالم دینی است، پس حتماً برای من مناسب است.
پسر من دانشگاهی است، با دختر حوزوی نمی تواند بسازد.
در انتخاب نباید سختگیری کنید، بعد از ازدواج همه تغییر می کنند.
پسرت خیلی شر است زنش بده، آدم می شود.

شما ازدواج کنید، بعدا کم کم همسرت را تغییر می دهی می شود همانی که دوست داری!
در انتخاب، عقل باید حرف اول را بزند و در انتها قلب امضا کند. بعد از آن که معیارهای مهم را شناختیم و کفویت ها و حساسیت های مهم را عاقلانه در فرد مورد نظر چک کردیم و در تمام مراحل عاقلانه از مشورت استفاده کردیم، اگر این مراحل تمام شد، حال دختر و پسر باید به قلب خود رجوع کنند ببیند آیا همدیگر را می پسندند یا نه؟
امام صادق علیه السلام فرمودند: ببین جان خودت را پیش چه کسی قرار می دهی و ببین چه کسی را در مالت شریک می کنی و ببین چه کسی را به دین و اسرار خود مطلع می کنی. همین حدیث کافی است تا چشمتان را باز کنید و ببینید که در ازدواج و انتخاب مختار هستید اما نه کاملاً؛ یعنی سرونوشت ما، هزاران انتخاب جلوی روی ما گذاشته است و ما خارج از این سرنوشت، به سایر انتخاب ها دسترسی نداریم؛ مثلاً نمی توانیم با دختری از زمان آینده یا گذشته ازدواج کنیم ولی در بین هزاران انتخاب این عقل و مشورت و سابقه ی گذشته است که انتخاب بهینه را ممکن می سازد و در هر صورت انتخاب ما جزء سرنوشت ما خواهند بود.
پس از تشخیص معیارها، قدم بعدی اولویت بندی آن هاست. نسبت به معیارهای تقوا، اخلاق، اصالت خانوادگی، سلامت و کفویت اصلاً کوتاه نیایید. این معیارها هر کدام حالت وتو کننده دارند.

در مورد کفویت هم نباید کوتاه آمد، ولی باید دقّت کنید بسیاری از صفاتی که شما برای خود در نظر می گیرید و دوست دارید در همسرتان نیز مشترک باشد، اصلاً مهم نیست. برای مثال، علاقه داشتن یا نداشتن به یک غذا، یا بسیاری از عیوب و حساسیت های طرفین قابل برطرف شدن است. در این دسته از صفات باید کل نگر بود نه جزء نگر. کل انگاری یعنی در شناخت افراد باید از کل به جزء رسید. کل معرّف جزءهاست. یادتان باشد بعد از ازدواج امکان هر تغییری وجود دارد به جز اشکالات مبنایی.

انتخاب دلی یا عقلی؟
در انتخاب، عقل باید حرف اول را بزند و در انتها قلب امضا کند. بعد از آن که معیارهای مهم را شناختیم و کفویت ها و حساسیت های مهم را عاقلانه در فرد مورد نظر چک کردیم و در تمام مراحل عاقلانه از مشورت استفاده کردیم، اگر این مراحل تمام شد، حال دختر و پسر باید به قلب خود رجوع کنند ببیند آیا همدیگر را می پسندند یا نه؟
اگر قلب در ابتدای کار، گرایش پیدا کرد عقل از اعتبار می افتد و انسان عیوب را نمی بیند با توجّه نمی کند. عقل به تنهایی کافی نیست.
آخر کار، پسندیدن قلب مهم است. یک عمر زندگی است! البته منظور از پسندیدن قلب، پسندیدن است نه شیفتگی و عشق.

توکّل های اشتباهی
خیلی ها کوتاهی و کم توجهی خود در مرحله ازدواج را «توکل» تعبیر می کنند. مثلا می گویند: خانواده ی دختر در شهر دوری هستند، چطور از اینجا بکوبم بروم آنجا؟ توکّل به خدا. انشالله خیر است! یا خانواده اش خوب نیستند؛ اما خودش جوان خوبی است. توکّل به خدا!
عده ای هم این طور معتقدند که توکل و توسّل خرافات است؛ تا عقل و مشورت هست چه جای خرافات؟!
در واقع معنای توکّل در ازدواج این است که خدای من تمام ابزارهای مشروعی که برایم قرار داده ای، مثل تفکر، مشورت، تحقیق، سؤال و جواب های خواستگاری و غیره را بکار می بندم ولی برای هیچ کدام اصالت قائل نمی شوم؛ یعنی تمام تلاش خود را انجام دهید اما از خداوند بخواهید همسر خوب و ازدواج سالمی را برایتان در نظر بگیرد؛ چون ممکن است در تحقیقی یا غیره، اشتباه کرده باشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۶
سحر روزبهانی

احتمالا این ضرب المثل را شنیده‌اید که میگوید: “به من بگو به چه می‌ اندیشی تا بگویم که هستی!؟” زمانی که با اندیشه خوشبختی و شادی وارد ازدواج میشوید، احتمال فرافکنی و در نهایت ناکامی و سرخوردگی شما از آنچه مایه شادکامی خود دانسته بودید، زیاد خواهد بود. چون ازدواج، چیزی نیست که بتواند تمام آنچه شما توقع دارید و در خود بالفعل نکرده‌اید، را به شما هدیه دهد. اصولا ازدواجهای ماندگار، با کشمکشها و سردرگمیهای زیادی روبرو میشوند تا از میزان منیتهای انسانها کم کنند، که مهار نمودن آن به درجه خود آگاهی و مدیریت طرفین بستگی دارد.

ویلیام گلسر در تئوری انتخاب، با شباهت زوجین در میزان نیازهای پنج گانه، موافق است. شباهت نگرش و دیدگاه و احساس زوجین، نوعی حس امنیت خاطر را به ارمغان می‌آورد که میتواند از معیارهای مهم برای ازدواج موفق و ماندگار باشد.

یافتن شباهتها در نیازهای اساسی، کاری نیست که به سادگی و در سطح، ممکن باشد مگر این که شما به درجه‌ ای از خود آگاهی رسیده باشید که بتوانید مختصات وجودی خود را درک کنید و از این طریق به بررسی طرف مقابل بپردازید.
اما یکی از بازیهایی که ممکن است در این میان بخوریم، بازی نفس یا ایگو است که با خوشایند نشان دادن شباهتهای ما و فردی که برای ازدواج انتخاب نموده ایم، میتواند زمینه اشتباه در ارتباط را فراهم سازد. اغلب ما دوست داریم،‌ کسانی در اطرافمان باشند که شبیه ما هستند. اگر باورها و عقیده‌ های کسی با ما شبیه باشد، احتمالاً به او بیشتر علاقه خواهیم داشت و میل خواهیم داشت که با او دوست شویم.
این رفتار چیز بدی نیست. همین رفتار است که باعث می‌شود زندگی برای ما شیرین‌ تر و لذت‌ بخش‌تر شود. اما همزمان، اتفاق دیگری هم در حال روی دادن است. عملاً ما به صورت ناخود آگاه و ناخواسته، هر چیزی را که با باورهای ما یا نگرش‌های ما به جهان اطراف در تضاد باشد،‌ کنار می‌گذاریم. یا اگر بخواهیم به شکل دیگر بگوییم، ما اطرافمان را با اطلاعات و افرادی پر می‌کنیم که مدل ذهنی فعلی ما را تایید کنند. و این، خود نوعی فرار (دوگانگی) محسوب میشود. فرار از تضادهایی که میتوانند ایمان ما را به لرزه افکنند و یا بر ایمانمان بیفزایند.
ذهن ما، اطلاعاتی را که به نفعش باشد مورد توجه قرار می‌دهد و از اطلاعاتی که با دانسته‌ها و مفروضات فعلی‌اش در تضاد است، می‌گریزد. این یک خطای شناختی است که به آن Self Confirmation Bias یا خطای تایید خود، گفته می‌شود.
این مورد در سالهای اخیر در قانونی به نام قانون جذب، نمود زیادی پیدا کرد. به طوری که چنین القا شد که ما به هر آنچه بیاندیشیم، آن را خلق کرده ایم. در حالی که وجه ظریف این قانون نمایش داده نشد و همچنان در لایه‌ ای از ابهام باقی ماند تا افراد ساده لوح و منفعت طلب با این پرسش روبرو شوند که: چرا هرچه تمرکز میکنیم، به آنچه خواسته‌ ایم نمیرسیم؟
پاسخ، ساده است؛ چون شما سایه‌ ها و تضاد ها را نادیده گرفته و در حال گریز، از نوع نرم، میباشید! این اتفاق میتواند در ازدواج نیز رخ دهد. مهم، باورهای ماست که سالها درونی شده اند و نه آنچه به آن وانمود میکنیم!
به همین دلیل است که موافقان یک عقیده و باور،‌ هر روز معتقدتر می‌شوند و منتقدان آن باور و عقیده، هر روز در مخالفت با آن باور و عقیده، مصمم‌تر می‌شوند. (میتواند فرار ذهن از ناخوشایندها یا قفلهای ذهنی، بیان شود)
دیوید مک رانی می‌گوید: ذهن انسان، بیشتر به دنبال امنیت می‌گردد تا واقعیت. و امنیت از تایید دانسته‌ های قبلی حاصل می‌شود.
امنیت، نوعی چارچوب ذهن است که مانع رهایی میشود. این چهارچوبها خودش محدودیت ساز میشود؛ در زندگی، هرگونه چهارچوبی نسبت به هر مقوله‌ ای برای انسان محدودیت می‌آورد. تنها راه، در پذیرش است. زمانی که از مثبت و منفی رها شویم، رهایی اتفاق می‌افتد.
زمانی که خوب و بد را مطلق نبینیم و در پس هر خیر، شر و در پس هر شر، خیری پنهان را باور کنیم، مسئولیت پذیر میشویم.
موسی و فرعون در هستی توست
این دو خصم را باید در خویشتن جست
و اینجاست که به تعادل و خوداگاهی میرسیم و تفاوت و تشابه را باهم میپذیریم.
در آیات قرآن کریم داریم:
ای کسانی که در گناه کردن اسراف میکنید از رحمت خداوند غافل نشوید ( او بخشنده و مهربان است).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۴
سحر روزبهانی

اغلب والدین آرزو دارند فرزندانشان ازدواج موفقی داشته باشند و نقش والدین ایرانی در این مورد بیش از جوامع غربی است. هنوز هم خانواده ایرانی یکی از وظایف و کارکردهای خود را گزینش همسر برای فرزندان خویش می داند.

معمولاً در انتخاب همسر دو راه معقول به نظر می رسد :

  1. پیشنهاد والدین، انتخاب از سوی جوان
  2. انتخاب جوان و مشورت با والدین

در هر دو صورت همفکری و مشورت جوان با والدین می تواند او را در یکی از مهمترین تصمیم های زندگی یاری کند و جوان با آرامش و اطمینان بیشتر به این امر مهم زندگی اقدام نماید.
احترام به پدر و مادر و اطاعت از آنان بر فرزندان واجب است و رنجاندن، ناراحت کردن و بی احترامی کردن به آنان حرام می باشد. پدر و مادر تجربه های فراوانی دارند و خیر و صلاح فرزندانشان را می خواهند؛ از این رو هر چه درباره فرزندان خود می گویند و هر تصمیمی می گیرند و هر عملی که انجام می دهند از روی خیرخواهی، مصلحت اندیشی و دلسوزی و بر اساس تجربه است.


متاسفانه در بعضی موارد والدین و اطرافیانی دیده می شوند که از روی هوای نفس یا از روی جهل و نادانی، تیشه به ریشه فرزندانشان می زنند و با کج سلیقگی و بهانه گیری های خلاف عقل و شرع و اعمال نظرهای اشتباه و بیجا بر سر جوانان سنگ اندازی می کنند و باعث بدبختی و تباهی عمر فرزندان عزیزشان می شوند
اصولاً هیچ شخصی به اندازه پدر و مادر خیرخواه و دلسوز انسان نیست.بر جوانان لازم است که به خیرخواهی، دلسوزی و صلاحدید والدین خود توجه کنند و از تجربیاتشان بهره مند شوند. اما متاسفانه در بعضی موارد والدین و اطرافیانی دیده می شوند که از روی هوای نفس یا از روی جهل و نادانی، تیشه به ریشه فرزندانشان می زنند و با کج سلیقگی و بهانه گیری های خلاف عقل و شرع و اعمال نظرهای اشتباه و بیجا بر سر جوانان سنگ اندازی می کنند و باعث بدبختی و تباهی عمر فرزندان عزیزشان می شوند. این گونه خانواده ها معمولاً در تک تک مراحل ازدواج، نظراتشان را بر فرزندانشان تحمیل می کنند و برایشان مهم نیست که فرزندشان با نظر موافق هست یانه. اصلاً برای خود نظری دارد؟


برای مثال بعضی از خانواده ها نسبت به موقعیت مالی پسر، بیش از حد حساسیت به خرج می دهند و گاهی اوقات توقع دارند که او در ابتدای جوانیش درآمد بالا، خودرو و خانه شخصی داشته باشد و معیارهای دیگر را در مرحله بعدی قرار می دهند در حالی که برای دخترشان ملاک های دیگری مهم است و یا اصرار دارند که پسر یا دختر آنان با یکی از بستگان خودشان ازدواج نماید، حال آنکه آن دو اصلاً همتا و هم کفو یکدیگر نیستند.
این مثال ها فقط برخی از مشکلاتی است که جوانان امروز ما با والدین خود دارنآنها مجبورند مدام با این مشکلات دست و پنجه نرم کنند در حالی که راه های حل و برطرف کردن آنها را نمی دانند. به همین دلیل در ذیل به برخی از راه های موثر برای مقابله با این مشکلات اشاره می شود.

جوانان ابتدا باید خودشان خجالت را کنار بگذارند و خیلی محترمانه و مودبانه با والدینشان صحبت کنند و نظرشان را ابراز دارند و به آنان بگویند که از ایشان انتظار یاری دارند و از آنها درخواست کنند که مانع خوشبختی شان نشوند.
در مرحله بعد، اگر گفتگوی مستقیم تاثیر نکرد یا خجالت کشیدند که رو در رو با آنان صحبت کنند، بهتر است افرادی را که می دانند حرفشان در والدین آنها تاثیر دارد، واسطه قرار دهند و نظر خود را با آنان مطرح کنند و از آنان خواهش نمایند که با بزرگترها صحبت کنند. این کار می تواند تاثیر فراوانی داشته باشد، ضمن اینکه از هر گونه بی احترامی به دور است.
یکی دیگر از راه ها در خصوص مسائلی که جوانان نمی توانند به صورت رو در رو با والدین خود مطرح کنند نوشتن نامه به پدر و مادر یا هر دو می باشد که جزء روش های بسیار تاثیر گذار محسوب می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۲
سحر روزبهانی

وند دل سپردن و عاشق شدن شبیه مدرسه ای است که باید وارد آن شده و اطلاعات کافی کسب کرده و در نهایت از آن فارغ التحصیل شوید. زندگی زناشویی نیازمند پیش نیازهایی است که از راه شناخت و آگاهی بدست می آیند.
به عنوان یک گام اساسی در ازدواج بهتر است بدانیم که قرار است در ازدواج چه اتفاقی بیفتد و باید دارای چه شرایطی باشیم تا بتوانیم خود را در موقعیت ازدواج بدانیم.

ازدواج چیست؟
شاید در ابتدا این سوال که « ازدواج چیست» به نظر خنده دار بیاید. اما بدلیل نداشتن جواب دقیق این سوال بسیاری از ازدواج ها دچار آفت شده و به جدایی منجر می شوند.
ازدواج پیوندی است بین دو نفر که قرار است با علایق، سلیقه ها و خصوصیات شخصی و خُلقی که دارند زندگی خود را به اشتراک گذاشته و در نهایت، سازگاری، آرامش و بالندگی را به یکدیگر هدیه دهند. این تعریف اگر چه ساده بنظر می رسد اما عمل به آن و فراهم کردن اصولی که در آن بیان شده مسئولیتی است بر دوش هر دو طرف زوجین که هم ایجاب می کند برای عمل به آن تا حد ممکن با آگاهی و مهارت در این راه قدم برداشته و آمادگی لازم برای تحقق آن کسب شود.

مقدمات ازدواج

*تکامل یکدیگر
در زندگی مشترک بنا بر این است که همه چیز مشترک باشد و هیچ نوع من و تویی وجود نداشته باشد. هر یک از زن و مرد باید تماما در یکدیگر ذوب شده و محو همسر خود شوند. در ازدواج باید خود را فراموش کرد و در دیگری خلاصه شد. پا گذاشتن روی شخصیت خود و بها دادن به طرف مقابل، در حقیقت نوعی کتمان وجود و هستی خود با تمام ابعاد یک انسان است. در این ذوب شدن است که خوشبختی رقم می خورد، زن و مرد مکمل هم هستند و این کمال در ابتدا در احترام به خود سپس به طرف مقابل معنا می شود. زن در کنار مرد و مرد در کنار زن به خوشبختی خواهند رسید.
اما برخی از زوجین این تکامل و ذوب شدن در یکدیگر را نادیده می گیرند و تنها و تنها خود را می بینند و اصلا توان دیدن تفاوت ها و مخالفت ها و خصوصیات فردی طرف مقابل را ندارند و می خواهند که همسرشان مطابق میل او رفتار کند، لباس بپوشد، سخن بگوید و … این افراد آنچه برایشان مهم است رسیدن به آرامش خود، آن هم با ارضاء حس خودخواهی بدون توجه به نیازهای دیگری است.

در هر دو حالت افراط و تفریطی وجود دارد که زن و شوهر را از مرکز دایره خوشبختی دور می کند. بودن در کنار یکدیگر، پذیرفتن تفاوت های دیگری و نقش مکملی و احترام به این تفاوت ها مواردی است که باید با اعتقاد کامل به چشم یک پیش نیاز واقعی برای ازدواج مورد توجه قرار گیرد.

*داشتن استقلال
یکی از مهمترین ثمرات ازدواج خارج شدن از وابستگی به خانواده است و روی پای خود ایستادن و مستقل شدن در رفتار و گفتار و بالاتر از همه مستقل شدن در امور اقتصادی و تصمیم گیری های زندگی! بی شک تا دختر یا پسری جرأت استقلال و زندگی جدید را پیدا نکرده باشند نباید به ازدواج فکر کنند. استقلال مالی برای مردان، عاطفی و پشتیبانی از موارد مهم در این پیش نیاز است. بالاخره یک جایی باید دختر دل از وابستگی عاطفه پدری یا مادری بِکند تا به همسر خود معطوف شود و یک پسر هم همین طور. سازگاری با شرایط جدید زندگی، نیاز به استقلال دارد و این استقلال روانی باید قبل از ازدواج صورت گیرد.

*شناخت دقیق از خود
بهترین شرایط در ازدواج وقتی فراهم می آید که هر یک از زوجین خود را خیلی خوب قبل از زندگی مشترک بشناسد. بهتر است قبل از ورود به زندگی مشترک بدانید چه نقاط قوت یا ضعفی دارید و با کار کردن روی آنها در صدد اصلاح یا تقویت آنها برآیید. به قول معروف پیش گیری بهتر از درمان است. در حقیقت وقتی بدانید فرد وابسته ای به مادر یا پدر یا حتی خواهر و برادر خود هستید؛ می توانید قبل از ازدواج برای رفع آن اقدام کرده و سپس با استقلال فکری و روانی و عاطفی اقدام به خواستگاری کنید.

* آنچه مسلم است
هر زندگی به موازات شادی هایش ؛ غصه دارد، لذت دارد،درد دارد و هزاران بالا و پایین که می شود با همسر خود به سلامت و سعادت از همه آنها استفاده بهینه کرد و خوشبخت شد، حتی از غصه ها و رنج هایش! آنچه مسلم است زندگی فقط آن فضای رمانتیک شعر ها و فیلم های سینمایی نیست که مشکل و غصه در آن جایی ندارد لذا با فکر یک زندگی خیالی و سریالی وارد جلسه خواستگاری نشوید!
با خود مرور کنید که شادی امری است درونی که اگر همه زندگیتان هم سر جای خودش باشد اما درونتان معنی شادی را نداند خوشی از زندگیتان رخ بر می بندد و اگر زندگیتان پر از مشکل باشد و شما بلد باشید شادی کنید قطعا زندگی شادی را با خوشبختی واقعی تجربه خواهید کرد.

* زندگی ما
با خود تمرین کنید تا اگر مبتلا به فردیت هستید؛ این خصیصه را اصلاح کنید. افرادی که مبتلا به فردیت هستند ، قادر به تقسیم شادی، غصه و از همه بالاتر زندگی خود نیستند. با احترام به حریم خصوصی انسان ها باید این نکته را متذکر شویم که زن و شوهر محرم اسرار، شریک زندگی هم و مکمل خوشی و ناخوشی یکدیگر هستند. بنابراین دیوار کشیدن بین خود و همسر یعنی محقق نشدن اصلی ترین هدف ازدواج!
مفاهیم و اصول زیادی هستند که افراد قبل از ازدواج بهتر است آنها را شناخته و به آنها توجه کنند. پیش نیازهای تشکیل یک زندگی خوب و مناسب خیلی خیلی بیشتر از مواردی است که در این مقال بیان شد. اما هر زندگی شرایط خاص خود را دارد و هر فردی خصوصیات خاص خود را لذا شما باید خود به دنبال آنچه پیش نیاز اساسی و اصلی زندگی تان است بروید و با آگاهی و شناخت کافی وارد زندگی مشترک شوید. شما هستید که می خواهید ازدواج کنید و مهم ترین اتفاق زندگیتان را رقم بزنید پس امیدوار باشید و تلاش کنید تا زندگی خوبی برای خود بسازید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۱
سحر روزبهانی

در خانواده های ایرانی ازدواج نمی تواند بدون رضایت خانواده انجام شود. در واقع ازدواجی که با مخالفت خانواده باشد درست شبیه به بنایی است که روی شن ساخته باشید و هر زمان امکان فرو ریختن آن وجود دارد.


درباره ازدواج، شاید نتوانید رضایت صد در صدی والدینتان را کسب کنید اما حداقل باید یک رضایت نسبی وجود داشته باشد. خانواده ایرانی شباهتی به خانواده های غربی ندارد. هر چند در جوامع غربی هم رضایت والدین اهمیت دارد، به دلیل روحیه فردگرایی خیلی در مسائل یکدیگر دخالت نمی کنند. در ایران خانواده ها گسترده هستند و در واقع فرد با یک ایل و تبار ازدواج می کند، بنابراین اگر بخواهد بدون نظر والدین همسری داشته باشد مشکلاتی برایش ایجاد می شود.
دختر یا پسری که بدون رضایت والدین همسر وارد خانواده ای می شوند، متاسفانه از نظر آن خانواده مطرود هستند. عروس ها زیر نگاه تند و تیز مادر شوهر و خواهر شوهر قرار دارند و ممکن است نگاه تحقیر آمیزی به داماد شود.

صبر کنید تا پدر و مادر از فضای عاطفی و هیجانی خود بیرون بیایند چون در فضای هیجانی آدم ها نمی توانند خوب به مسئله نگاه کنند و تصمیم بگیرند.
وقتی زوج ها بدون رضایت والدین وارد زندگی مشترک می شوند مشکلی برای شان پیش می آید که به آن «پیله زناشویی» می گویند. در این حالت زوجین از هیچ حمایتی برخوردار نیستند و اگر مشکلات اقتصادی و عاطفی برایشان پیش بیاید نمی توانند به فکر کمک خانواده ها باشند. زن و شوهر باید همه مشکلات اقتصادی و اجتماعی را خودشان حل کنند.
حتی ممکن است در دعواها و اختلافات به هم بگویند من به خاطر تو از خانواده ام گذشتم. به دلیل این که افراد به مرور زمان حمایت ها را از دست می دهند آستانه تحمل شان پایین می آید و ممکن است این تنش ها منجربه جدایی شود. با این حساب، برای جلب رضایت والدین در ازدواج چه کار باید کرد؟

بگذارید ببینند
اگر می دانید امکان صحبت با والدینتان وجود دارد، با آنها مشورت کنید. با لجبازی و قهر کاری پیش نمی رود. بهتر است درباره شخص مورد نظرتان به والدین اطلاعاتی دهید و آنان را تشویق کنید که فرد را ببینند. دیده ها با شنیده ها متفاوت است. ممکن است از فردی یک تصور کلی وجود داشته باشد اما زمانی که او را می بینند شرایط متفاوت می شود.

واسطه انتخاب کنید
در صورتی که می دانید بزرگتری در فامیل وجود دارد که به والدین نزدیک است و پدر و مادر به نظراتش اهمیت می دهند، می توانید از نظر مشورتی او کمک بگیرید. در غیر این صورت توصیه می شود نزد مشاور بروید.

دلایل منطقی را بپذیرید
بعضی وقت ها خانواده ها به عمد با انتخاب فرزندشان مخالفت نمی کنند و نظرشان منطقی است. اگر والدین ایراداتی می بینند شرایطی را به وجود آورند که جوان خودش این موضوع را حس کند. واقعیت این است که آدم ها از افراد غریبه بیشتر حرف شنوی دارند. مهم است که خانواده بدون غرض ورزی مخالفت شان را ابراز کنند. ابتدا فرد مورد نظر را بشناسند سپس با دلایل منطقی مخالفت شان را اعلام کنند.

دغدغه والدین را نادیده نگیرید
وقتی زوج ها بدون رضایت والدین وارد زندگی مشترک می شوند، مشکلی برای شان پیش می آید که به آن «پیله زناشویی» می گویند
آمادگی خانواده برای ازدواج هر فرزندی در چندین بعد قابل بررسی است. به طور مثال باورهای خانواده اهمیت دارد. در بعضی خانواده ها ترتیب سنی بچه ها اصلی ترین ملاک برای ازدواج آن هاست و هیچ گاه فرزند کوچک تر نمی تواند از فرزند بزرگ تر زودتر ازدواج کند. شرایط اقتصادی خانواده برای ازدواج فرزندشان هم شامل آمادگی خانواده محسوب می شود. وقتی خانواده به هر دلیل منطقی آمادگی لازم برای عروس کردن دختر یا داماد کردن پسر را ندارد، فرزندان نباید با نادیده گرفتن دغدغه های والدین برای ازدواج در یک زمان خاص اصرار کنند.

صبر کنید
زمانی که پدر و مادر به هیچ وجه راضی نمی شوند و به عبارتی اصلا حاضر نیستند، حرف های شما را بشنوند یا طرف مقابل را ببینند. باید بدانید که الان زمان قانع کردن پدر و مادر نیست. شما باید صبر کنید تا پدر و مادر از فضای عاطفی و هیجانی خود بیرون بیایند چون در فضای هیجانی آدم ها نمی توانند خوب به مسئله نگاه کنند و تصمیم بگیرند، بنابراین دختر و پسر باید با درایت، صبر کنند تا زمان مناسب برای حرف زدن فرا برسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۰
سحر روزبهانی